روشناروشنا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

روشناي زندگي من

تولدت مبارک عشق من

تولد تولد تولدت مبارک بهار زندگی من ، عشق من ، زیبای من ، دختر بی همتای من ، ستاره من ، خورشید من ، ماه من (الان اگه اینجا بودی میگفتی کتابم هستم ؟منم میگفتم آره عزیزم فصل زیبای کتاب زندگی مامانی) مرسی که دختر منی مرسی که اینقدر خوبی .مرسی که زندگی مامان رو روشن کردی روشنای زندگی من . میخواستم برات جشن تولد مفصل بگیرم اما به دلایلی که وقتی بزرگتر شدی بهت میگم پشیمون شدم .اما برات یه جشن خوب تو مهد کودکت گرفتم با یه کیک خوشگل باب اسفنجی .برات کلی فیلم هم گرفتم .شب تولدت هم خاله ها و عمه سارا مثل هر سال برات کادو آوردند .و خیلی بهت خوش گذشت راستش منم همینو میخواستم دوست نداشتم مهمونای زیادی دعوت کنم با خودم گفتم هر کس واقعا دوست داره و ب...
17 آذر 1393

بدون عنوان

دختر خوبم اینقدر فکر مامان مشغوله که وقت سر زدن به وبلاگت رو هم ندارم. منو ببخش میدونی دخترم زندگی یه کمی سخته و من یه کمی کم حوصله .با این حال عاشقتم و حواسم هست که برای تو حوصله داشته باشم و همیشه دارم.دوست دارم عشق من عزیز دلم 9 خرداد 2 سال و نیمت تموم شد اینقدر خانومی که احساس میکنم بزرگ شدی دیگه  .میخوام یه کمی از کارت بنویسم برات عزیز دلم اگه همین شیرین کاریهای تو نبود زندگی خیلی سخت تر بود اما حالا وقتی از سرکار میام دنبالت مهد کودک و وقتی سلام میکنی و میبوسمت انگار دیگه هیچ غمی ندارم .من میمونم و دختر نازم و قربون صدقه رفتن . چند روز پیش میگی مامان خوش اخلاق باش نمیدونم از کجا این جمله رو یاد گرفته بودی هر از گاهی هم می...
12 خرداد 1393

تولدت مبارک عشق من

امروز 2 ساله شدی نفسم تولدت مبارک از دیروز صد بار فیلم تولدت تو بیمارستان رو نگاه کردی نمیدونم میدونی که این نی نی ناز خودت هستی یا نه ؟آخه خیلی با دقت و تعجب نگاه میکنی نکنه با خودت بگی این نی نی ناز کیه مامان بابا بغلش میکنن ؟فدات شم عشق مامان و بابا فقط تو هستی دیشب تا صبح تو بغلم خوابیدی و من تا صبح بیدار بودم و خوابم نمیبرد آخه اینقدر خودت رو بهم میچسبوندی که نگران می شدم و باید همش چک میکردم که راحت نفس بکشی صبح همینکه بغلت کردم بریم مهد بیدار شدی امروز زودتر بیرون رفتیم آخه دو سالت شده و پاس شیر مامان تموم شده 7 باید سرکار باشم ببخشید عزیزم اگه اذیت میشی اما مطمئنم برای ایندت بهتره شیرین زبونیات روز به روز بیشتر میشه و بیشتر...
9 آذر 1392

22 ماهه شدی

دختر نازم امروز 22 ماهه شدی عشق من مبارک باشه خبر مهمتر اینکه دختر گلم دیگه شیر مامانی رو کنار گذاشت (البته با زحمت زیاد مامان و بابا و با صبر و غرور خودش) میدونی چرا گفتم غرور چون بهت گفتم دخترم دیگه بزرگ شدی خانوم شدی و شیر مامانی هم تلخ شده و دیگه به هیچ وجه نگاهی هم به شیر مامانی نکردی گاهی بهونه گیری میکردی اما دیگه تقریبا تموم شد . عشق من از وقتی شیر نمیخوری شبها راحت میخوابی و مدام بیدار نمیشی من و شیرتو چک کنی ببینی هستیم یا نه .غذا خوردنت هم عالی شده نگران وزنت بودم انگار واقعا بزرگتر شدی حرف زدنت بازی کردنت همه چیز تغییر کرده خدا رو شکر خیلی خوشحالم این روزها به رانندگی بابا گیر میدی اگه کمی بد رانندگی کنه میگی بابا اونم ب...
9 مهر 1392

مامان تنها

سلام عشق من بازم ببخش که برای وبلاگت وقت نمیزارم واقعا نمیرسم .سرکار که فرصت نمیشه همش مراجع دارم تو خونه هم که تا برم سراغ کامپیوتر تو قبل از من رسیدی و نشستی و داری دکمه های کیبورد رو میزنی و همش میپرسی این چیه ؟الهی قربون حرف زدنت برم .فدای قصه گفتنت ،خندیدنت بازی کردنت خیلی دوست دارم دخترم . دختر خوبم تو فکرم که از هفته آینده از شیر بگیرمت هرچند میدونم چقدر وابسته ای ، هرچند دلم برای شیر خوردنت و نگاه زیبات موقع شیر خوردن و محکم بغل کردنت و نوازش موهای نازت تنگ میشه اما این به نفع خودته آخه غذا کم میخوری و تازه شبها خوب نمیخوابی همه ی حواست به شیر مامانیه انگار همش نگرانشونی که ببینی سر جاشون هستند یا نه . امیدوارم تو هم کمکم کنی دوس...
18 شهريور 1392

عشق من تولد 19 ماهگیت مبارک

عشق رویایی من عشق اهورایی من نفسم دیروز 19 ماهه شدی .زیباتر شدی شیرین تر شدی باهوشتر شدی و وابسته تر . عزیزم اینقدر به مامان واسته شدی که من کاری جز تو ندارم و تو کاری جز پیش من بودن .برای تولد 19 ماهگیت بردمت فروشگاه برات یه لباس صورتی ناز خریدم که وقتی پوشیدی فقط میتونستم بخورمت .کارتهای بن بن بن ( ) مقدماتی هم برات خریدم البته هنوز زوده اما من همش عجله دارم . دختر خوبم نمیدونم چرا اینقدر کم خوابی شبها خیلی بیدار میشی انگار همش میخوای چک کنی ببینی هستم یا نه؟ عشق من من همیشه پیشتم اگه مجبورم صبح برم سر کار و بزارمت مهد معذرت میخوام اما این برای تو هم خوبه دوست دارم مثل مامان مستقل باشی و قول میدم همیشه کمکت کنم   ...
10 تير 1392

دوست دارم

دلم برات تنگ شده بود اومدم بگم دوست دارم دختر شیرینم بعد از زدن واکسن 18 ماهگیت خیلی بهونه گیر شدی همش دوست داری بغلت کنم .هر چی هم میگیم فقط میگی نه نه نه نه قربون نه گفتنت برم عشق من. تازگی رابطه ات با عروسکات بهتر شده میزاریشون رو پات و براشون شعر میخونی میگم شعر بخون میگی شر شر شر شر .... و البته همزمان قر هم هم میدی خیلی نازی روشنا . خیلی دوست داری برات شعر یا کتاب بخونم .از آهنگ المو خیلی خوشت میاد و کلی میخندی عاشق جوجه هستی و همش میگی طوطو ولی حیف نمیتونم برات بخرم چون اذیتشون میکینی اما خاله تکتم جوجه داره . با خودش همه جا هم میبره تو هم هر جا هستیم بازی میکنی با هاشون کلا از حیوونا خوشت میاد سگ گربه مرغ و خروس حتی مورچه هر...
27 خرداد 1392

بدون عنوان

عشق من زیبای من دختر خوب من روشنای زندگی مامان ببخشید دیر وبلاگتو به روز میکنم این روزها هرچی از شیرینیت بگم کم گفتم از شیرین زبونیت از بلبل زبونیات برای مامان و حتی جک گفتنت و خندوندن مامان .باور نمیکنی ؟دیشب کلی برام جک گفتی معنیشو نمی فهمیدم اما اینقدر خندیدم که دل درد شدم خودت بیشتر از من می خندیدی اینقدر زیبا حرف میزنی که میخوام بخورمت حیف که الان سر کارم دوباره دلتنگت شدم مثل همه ی وقتایی که پیشم نیستی و بیقرار و نگرانتم زیباترین لحظه هام وقتیه که روی سینم میخوابی و شیر میخوری اونم با چه شیطنتی و هر از گاهی یه نگاه زیبا هم میکنی که مثلا داری شیر میخوری  قصد شیطنت نداری عاشقتم روشنا . چند وقت بود راه رفتن رو کنار گذاشته بودی ...
1 ارديبهشت 1392