روشناروشنا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

روشناي زندگي من

اولين قدم زندگيت

دختر قشنگم ديشب بالاخره اولين قدم رو برداشتي و افتادي تو بغل مامان هردومون كلي ذوق كرديم و خنديديم شب خوبي بود كلي بازي كرديم .عاشق اين هستي كه من وبابا مثلا توپ بازي كنيم و تو فقط بخندي و توپ رو برامون بياري و دست بزني .با شنيدن هر آهنگي شروع به رقص ميكني الهي فداي رقصت بشم كه از بابات ياد گرفتي آخه اونم تو خونه مدام مي رقصه خدا رو شكر . نميدونم چرا فقط وقتي گريه ميكني و ميخواي بياي بغلم ميگي ماما و در مواقع ديگه هر چي ميگم بگو مامان ميگي بابا و لج مامان رو در مياري انگار ميفهمي و ميخواي بيشتر خودتو لوس كني . ميدوني كه اگه بگي مامان ممكنه از خوشحالي بخورمت عاشق اين هستي كه بغلت كنم تو خونه بگردم دوست داري جلوي كتابخونه يا كمد وسايل خود...
20 آذر 1391

تولد خودت و وبلاگت مبارك عشق من

فردا اولين سالگرد تولد دختر گل من روشنا است اين وبلاگ رو به عنوان يكي از هديه هاي تولدت برات مي سازم .سعي ميكنم گاهي وقت بزارم و آپديتش كنم تا بزرگتر كه شدي و اگه هنوز اينترنت داشتيم و هنوز اين سايت وجود داشت بخوني و شايد لذت ببري .دوست دارم بدوني بزرگترين عشق زندگي من هستي و بيشتر از هر كسي دوست دارم پيشاپيش تولدت مبارك دختر قشنگم
8 آذر 1391