اولين قدم زندگيت
دختر قشنگم ديشب بالاخره اولين قدم رو برداشتي و افتادي تو بغل مامان هردومون كلي ذوق كرديم و خنديديم شب خوبي بود كلي بازي كرديم .عاشق اين هستي كه من وبابا مثلا توپ بازي كنيم و تو فقط بخندي و توپ رو برامون بياري و دست بزني .با شنيدن هر آهنگي شروع به رقص ميكني الهي فداي رقصت بشم كه از بابات ياد گرفتي آخه اونم تو خونه مدام مي رقصه خدا رو شكر . نميدونم چرا فقط وقتي گريه ميكني و ميخواي بياي بغلم ميگي ماما و در مواقع ديگه هر چي ميگم بگو مامان ميگي بابا و لج مامان رو در مياري انگار ميفهمي و ميخواي بيشتر خودتو لوس كني . ميدوني كه اگه بگي مامان ممكنه از خوشحالي بخورمت عاشق اين هستي كه بغلت كنم تو خونه بگردم دوست داري جلوي كتابخونه يا كمد وسايل خود...
نویسنده :
مامان روشنا
9:44