روشناروشنا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

روشناي زندگي من

تولدت مبارک عشق من

1393/9/17 11:15
نویسنده : مامان روشنا
314 بازدید
اشتراک گذاری

تولد تولد تولدت مبارک

بهار زندگی من ، عشق من ، زیبای من ، دختر بی همتای من ، ستاره من ، خورشید من ، ماه من (الان اگه اینجا بودی میگفتی کتابم هستم ؟منم میگفتم آره عزیزم فصل زیبای کتاب زندگی مامانی) مرسی که دختر منی مرسی که اینقدر خوبی .مرسی که زندگی مامان رو روشن کردی روشنای زندگی من .

میخواستم برات جشن تولد مفصل بگیرم اما به دلایلی که وقتی بزرگتر شدی بهت میگم پشیمون شدم .اما برات یه جشن خوب تو مهد کودکت گرفتم با یه کیک خوشگل باب اسفنجی .برات کلی فیلم هم گرفتم .شب تولدت هم خاله ها و عمه سارا مثل هر سال برات کادو آوردند .و خیلی بهت خوش گذشت راستش منم همینو میخواستم دوست نداشتم مهمونای زیادی دعوت کنم با خودم گفتم هر کس واقعا دوست داره و به یادت هست میاد و برات کادو میاره برای بقیه هم زحمت درست نکنم.ببین چه مامانی داریخجالت

برای تولدت با بابا جونی بردیمت اسباب بازی فروشی و بهت گفتیم هر چی دوست داری بردار .الهی فدات شم که مثل ماه اونجا گشتی و فقط یک کالسکه نی نی و یک چتر برداشتی بابا جون هم برات یه خونه اسباب بازی و یک چراغ خواب لاک پشتی (شلمن) خرید  که الان چند شبه هممون با اون میخوابیم با کلی ماه و ستاره تو آسمون . بعد هم رفتیم کتابخانه کوچک ما و برای دوستای مهدت کتاب خریدیدم چند تا هم برای خودت البته با چیزای دیگه .آخرش هم رفتیم جیگرکی و جیگر خوردیم .راستی بابا جونی برای منم کادو گرفته بود یه سکه که شب که همه کادوهاشون رو دادند بابا کادوی منم داد .مرسی بابا.

راستی ماجرای کتاب رو هم برات بگم هر بار که بهت میگم زیبای من ، عشق من ، ناز من و .... میگی کتابم هستم منم میگم اره عزیزم اونوقت میگی پس منو بخون منم باید قصه روشنا رو تعریف کنم و گاهی روزی چندبار این کارو تکرار میکنی.هر روز بیشتر دوست دارم دختر خوبم.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان مبینا
17 آذر 93 11:31
عزیزم تولدت هزاراااااااااان بار مبارک