روشناروشنا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

روشناي زندگي من

دوست دارم

دلم برات تنگ شده بود اومدم بگم دوست دارم دختر شیرینم بعد از زدن واکسن 18 ماهگیت خیلی بهونه گیر شدی همش دوست داری بغلت کنم .هر چی هم میگیم فقط میگی نه نه نه نه قربون نه گفتنت برم عشق من. تازگی رابطه ات با عروسکات بهتر شده میزاریشون رو پات و براشون شعر میخونی میگم شعر بخون میگی شر شر شر شر .... و البته همزمان قر هم هم میدی خیلی نازی روشنا . خیلی دوست داری برات شعر یا کتاب بخونم .از آهنگ المو خیلی خوشت میاد و کلی میخندی عاشق جوجه هستی و همش میگی طوطو ولی حیف نمیتونم برات بخرم چون اذیتشون میکینی اما خاله تکتم جوجه داره . با خودش همه جا هم میبره تو هم هر جا هستیم بازی میکنی با هاشون کلا از حیوونا خوشت میاد سگ گربه مرغ و خروس حتی مورچه هر...
27 خرداد 1392

بدون عنوان

عشق من زیبای من دختر خوب من روشنای زندگی مامان ببخشید دیر وبلاگتو به روز میکنم این روزها هرچی از شیرینیت بگم کم گفتم از شیرین زبونیت از بلبل زبونیات برای مامان و حتی جک گفتنت و خندوندن مامان .باور نمیکنی ؟دیشب کلی برام جک گفتی معنیشو نمی فهمیدم اما اینقدر خندیدم که دل درد شدم خودت بیشتر از من می خندیدی اینقدر زیبا حرف میزنی که میخوام بخورمت حیف که الان سر کارم دوباره دلتنگت شدم مثل همه ی وقتایی که پیشم نیستی و بیقرار و نگرانتم زیباترین لحظه هام وقتیه که روی سینم میخوابی و شیر میخوری اونم با چه شیطنتی و هر از گاهی یه نگاه زیبا هم میکنی که مثلا داری شیر میخوری  قصد شیطنت نداری عاشقتم روشنا . چند وقت بود راه رفتن رو کنار گذاشته بودی ...
1 ارديبهشت 1392

اولين قدم زندگيت

دختر قشنگم ديشب بالاخره اولين قدم رو برداشتي و افتادي تو بغل مامان هردومون كلي ذوق كرديم و خنديديم شب خوبي بود كلي بازي كرديم .عاشق اين هستي كه من وبابا مثلا توپ بازي كنيم و تو فقط بخندي و توپ رو برامون بياري و دست بزني .با شنيدن هر آهنگي شروع به رقص ميكني الهي فداي رقصت بشم كه از بابات ياد گرفتي آخه اونم تو خونه مدام مي رقصه خدا رو شكر . نميدونم چرا فقط وقتي گريه ميكني و ميخواي بياي بغلم ميگي ماما و در مواقع ديگه هر چي ميگم بگو مامان ميگي بابا و لج مامان رو در مياري انگار ميفهمي و ميخواي بيشتر خودتو لوس كني . ميدوني كه اگه بگي مامان ممكنه از خوشحالي بخورمت عاشق اين هستي كه بغلت كنم تو خونه بگردم دوست داري جلوي كتابخونه يا كمد وسايل خود...
20 آذر 1391

تولد خودت و وبلاگت مبارك عشق من

فردا اولين سالگرد تولد دختر گل من روشنا است اين وبلاگ رو به عنوان يكي از هديه هاي تولدت برات مي سازم .سعي ميكنم گاهي وقت بزارم و آپديتش كنم تا بزرگتر كه شدي و اگه هنوز اينترنت داشتيم و هنوز اين سايت وجود داشت بخوني و شايد لذت ببري .دوست دارم بدوني بزرگترين عشق زندگي من هستي و بيشتر از هر كسي دوست دارم پيشاپيش تولدت مبارك دختر قشنگم
8 آذر 1391